یادداشتهای پراکنده



گفتیم یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. در معراج یک جلسه پرسش و پاسخی بین خدا و پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده و خداوند به سؤال پیامبر اکرم(ص) در مورد افضل اعمال که توکل بر خدا و راضی بودن به رضای خداست پاسخ داده و در تکمیل جواب به عوامل کسب محبوبیت اشاره فرمود. بعد توضیح داده: محبت خدا ذاتی است و تحت تآثیر اعمال مردم قرار نمی گیرد. خداوند فرمود: محبوبین درگاه الهی ویژه گی هایی دارند یک: همه چیز را با چشم خدایی می بینند. دو: به در هیچ کس نمی روند. سه: لقمه حرام نمی خورند. در ادامه خداوند توصیه می کند پیامبر به حداقل خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها و پوشیدنی‌ها قناعت کند تا با ورعترین مردم باشد. در مورد خوردن و آشامیدن بحث مختصری داشتیم اما پوشاک.

پوشش یکی از شئونات انسانی است که به دو صورت ظاهری و باطنی می باشد که در اصطلاح حجاب و عفاف گفته می شود حجاب پوشش ظاهری و عفاف پوشش باطنی است و مختص ن نیست آقایان هم باید حجاب و عفاف داشته باشند. بر همین اساس به ن و مردان دستور حجاب و پوشش می‌دهد که بدن خود را بپوشانند. خداوند لباس را نعمت الهی معرفی می کند: « یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ؛ ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را می پوشاند و مایه زینت شماست اما لباس پرهیزگاری بهتر است! اینها [همه] از آیات خداست ، تا متذکّر شوند.»(سوره اعراف ،آیه26)

برخلاف تصور برخی، عریانی تمدن نیست؛ عریانی تنبیه و مجازات است: «‌ فَدَلاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ؛ پس[شیطان] آن دو( آدم و حوا) را با فريب به سقوط كشانيد پس چون آن دو از [ميوه] آن درخت [ممنوع] چشيدند برهنگى‏ هايشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ[هاى درختان] بهشت بر خود آغاز كردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت‏ شيطان براى شما دشمنى آشكار است.»(سوره اعراف، آیه۲۲) خداى متعال اعراف مى فرماید: «همین که آدم و همسرش از آن درخت ممنوع چشیدند، بلافاصله لباس هایشان از تنشان فرو ریخت و اندامشان آشکار گشت» یعنی ما آنان را تنبیه کردیم؛ به مجرد چشیدن از میوه درخت ممنوع، این عاقبت شوم به سراغ آنها آمد و پوششى که نشانه اى براى شخصیت آدم و حوا محسوب مى شد با نافرمانى از اندامشان فرو ریخت. آنها بلافاصله از برگ درختان برای خود پوششی ساختند. یعنی حیا فطری است. بی حیایی عارضی است. انسان فطرتا دوست دارد پوشیده باشدبا تبلیغ و فیلمها انسان را به طرف بی حیایی و عریانی سوق می دهند.

شکر نعمت لباس به استفاده صحیح و مناسب از آن است که متأسفانه در استفاده از لباس افراط و تفریط شده است. پوشش نباید لباس شهرت باشد. پیامبراکرم(ص) فرمودند: « کسی که دردنیا لباس شهرت بپوشد، خداوند روز قیامت بر او لباس ذلت خواهد پوشانید.»(میزان الحکمه، ج ۵، ص306) به عنوان مثال وقتی اکثر آقایان کت و شلوار پانصد هزارتومانی می پوشند پوشیدن کت و شلوار دو میلیونی لباس شهرت است . پوشیدن لباسی که مردم با انگشت نشان بدهند(انگشت نما) اشکال دارد.

در مورد کیفیت لباس بحثهای زیادی در متون دینی مطرح شده است.

ادامه حدیث، خداوند در شب معراج به پیامبر اکرم(ص) فرمود: وَ لاتَدَّخِرْ لِغَدٍ وَ دُمْ عَلَی ذِکرِی فَقَالَ یا رَبِّ کیفَ أَدُومُ عَلَی ذِکرِک فَقَالَ بِالْخَلْوَةِ عَنِ النَّاسِ وَ بُغْضِک الْحُلْوَ وَ الْحَامِضَ وَ فَرَاغِ بَطْنِک وَ بَیتِک مِنَ الدُّنْیا یا أَحْمَدُ احْذَرْ أَنْ تََ مِثْلَ الصَّبِی إِذَا نَظَرَ إِلَی الْأَخْضَرِ وَ الْأَصْفَرِ وَ إِذَا أُعْطِی شَیئاً مِنَ الْحُلْوِ وَ الْحَامِضِ اغْتَرَّ بِهِ. و برای روز بعد ذخیره مکن و بر ذکر من مداومت نما. پرسید: چگونه بر ذکر تو مداومت کنم؟ فرمود: با دوری از مردم و گرویدن به خلوت و عدم توجّه به تلخ و شیرین دنیا و خالی داشتن شکم و خانه‌ات از نعمت‌های دنیایی.‌ ای احمد! بر حذر باش که مانند کودکان نباشی، که هر رنگی را می بینند و هر چیزی را از ترش و شیرین که به دست می آورند، فریب می خورند.

براى فردا ذخيره نكن، اگر علت ذخيره كردن عدم توكّل باشد و به احتكار بیانجامد کار مذمومی است‌‌‌ چرا که خداي امروز، خدا فردا هم هست و فردا هم مى‌تواند براى ما روزى فراهم كند ولی اگر منظور از ذخیره کردن صرفه جویی در وقت باشد و هر روز به دنبال روزی نرود تا فرصت برای کارهای خیر داشته اشکالی نخواهد داشت.

انسان در تنهایی گناه نمی کند وقتی دو نفر باهم می نشینند ساکت نخواهند بود بالاخره صحبت می کنند هشتاد هفتاد در صد این صحبتها یا غیبت است یا لغو است یا تمسخر دیگران و انسان به گناه می افتد

دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد سعادت آن کسی دارد که از تَن ها بپرهیزد

البته در بحث دورى کردن از مردم، منظور کسانی است كه معاشرت با آنها موجب غفلت از ياد خدا مى‌شود و الا معاشرت با کسی که آدمی را به یاد خد می اندازد مانعی ندارد.

یا رسول الله مانند كودكان به زرق و برق‌ دنیا حریص نباش. ‌‌‌انسان نبايد به زرق و برق فريبنده دنيا دل‌خوش كند. مانند کودکان ترش و شیرین را یکجا بخواهد بستنی هم مال من، لواشک هم مال من؛ مصادیق آن در ما، کلاسهای دانشگاه تبریز هم مال من، آزاد اسلامی هم مال من، مراغه هم مال من. حرص انسان را بیچاره می کند.

برای رسیدن به محبوبیت باید شكم از خوردن اضافی خانه از لوازم اضافی خالی باشید. شیشه و بلورهای داخل بوفه در خانه که میلیونها هزینه شده است و سالی یک بار هم استفاده نمی شود اضافه است. دردسر هم دارد هنگام زله همه به فکر جانشان هستند این بدبخت محکم از بوفه می گیرد که نریزد و کریستالهای داخل آن نشکند. رسول اااه(ص) خیلی مراقب بودند. نقل است وقتى پيامبر(ص) پرده رنگارنگى را بر سردر حجره فاطمه آويزان ديدند، ناراحت شدند و بدون سخن گفتن گذشتند، حضرت زهرا(عليها السلام) كه از نيى پدر آگاه شدند فوراً پرده را باز كردند و در راه خدا انفاق نمودند.

«يا اَحْمَد: اِحْذَرْ اَنْ تَكُونَ مِثْلَ الصَّبىّ اِذا نَظَر اِلَى الاْخْضَرِ وَالاْصْفَرِ اَحَبَّهُ وَ اِذا اُعْطِىَ شَيْئاً مِنَ الْحُلْوِ وَالْحامِضِ‌اِغْتَرَّ بِهِ؛ مانند كودكان و خردسالان مباش كه چون چشمشان به سبز و زردى بيفتد (مظاهر دنيوى) و يا چيزى به آنها بخشيده شود، فريفته مى‌شوند


یادداشتهای پراکنده

گفتیم یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. در معراج یک جلسه پرسش و پاسخی بین خدا و پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده و خداوند به سؤال پیامبر اکرم(ص) در مورد افضل اعمال که توکل بر خدا و راضی بودن به رضای خداست پاسخ داده و در تکمیل جواب به عوامل کسب محبوبیت اشاره فرمود. بعد توضیح داده: محبت خدا ذاتی است و تحت تآثیر اعمال مردم قرار نمی گیرد. خداوند فرمود: محبوبین درگاه الهی ویژه گی هایی دارند یک: همه چیز را با چشم خدایی می بینند. دو: به در هیچ کس نمی روند. سه: لقمه حرام نمی خورند. ادامه بحث:

نَعِیمُهُمْ فِی الدُّنْیا ذِکرِی وَ مَحَبَّتِی وَ رِضَائِی عَنْهُمْ یا أَحْمَدُ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تََ أَوْرَعَ النَّاسِ فَازْهَدْ فِی الدُّنْیا وَ ارْغَبْ فِی الْآخِرَةِ فَقَالَ إِلَهِی کیفَ أَزْهَدُ فِی الدُّنْیا فَقَالَ خُذْ مِنَ الدُّنْیا حَفْناً مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ اللِّبَاسِ وَ لَا تَدَّخِرْ لِغَدٍ وَ دُمْ عَلَی ذِکرِی. در دنیا به ذکر و محبت من غرق در نعمت‌اند و نهایت رضایت را از ایشان دارم. ‌ای احمد! اگر دوست می داری که با ورعترین مردم باشی، نسبت به دنیا زهد پیشه کن و به آخرت تمایل داشته باش. پرسید: خدایا چگونه زاهدترین باشم؟ فرمود: در دنیا اندکی از خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها و پوشیدنی‌ها برگیر و برای روز بعد ذخیره مکن و بر ذکر من مداومت نما.

در تأویل آیه: « فَلْيَنْظُرِ الإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ؛ پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد.»(سوره عبس، آیه۲۴) گفتیم که قرآن لایه لایه است. رسول گرامی اسلام فرمود: «إنَّ لِلقُرآنِ ظَهراً وبَطناً، ولِبَطنِهِ بَطنٌ إلى‌ سَبعَةِ أبطُنٍ» و ورد «سَبعينَ» و «سَبعَ مِائَةٍ» و «سَبعينَ ألفٍ» و غَيرُ ذلك؛ قرآن ظاهر و باطنى دارد، و باطن آن هم باطنى دارد، تا هفت باطن». و البته «هفتاد باطن» و «هفتصد باطن» و «هفتاد هزار باطن» و جز اينها [نيز] روايت شده است.(جامع الأسرار ومنبع الأنوار: ص 530)

یکی از لایه باطنی این آیه این است: انسان همچنانکه در انتخاب غذای جسم دقت می کند در انتخاب غذای روح نیز باید دقت کند. هر کتابی خواندنی نیست و هر سایتی رفتنی نیست و پای هر منبری نباید نشست.

می دانیم انسان ترکیبی از جسم و روح است. متأسفانه، بعضی روح را گرفته اند و جسم را رها کرده اند: کتاب انسان روح است نه جسد، تألیف: رئوف عبید. بعضی هم جسم را انتخاب کرده اند و کاری با روح ندارند؛ انواع کتابهای لاغری چاپ شده است و باشگاه بدنسازی ساخته شده . در حالی که روح و جسم لازم و موم و مکمل هم هستند. مانند عروس و مادر شوهر نیستند که همدیگر را تحمل نکنند مانند زن و شوهرند که باید به پای هم پیر شوند. جسم یک نوع غذا می‌خواهد و روح هم به غذای دیگری نیازمند است، اگر غذای روح و بدن تأمین شود، انسان در مسیر معنویت قرار گرفته است، اما بسیاری افراد هنوز به این موضوع پی نبردند. غذای روح بعضی علم و بعضی موسیقی و . و بعضی ذکر است. غذا و نعمت روح محبوبین ذکر و یاد خداست.

می دانیم که ذکر مراتبی دارد:

الف ـ ذکر زبانی؛ گفتن حمد و ثنای الهی با زبان، گرچه از تمام مراتب ذکر، نازل‌تر است ولی در عین حال مفید فایده است. مانند گفتن لا اله الا الله و یا حاضر و یا ناظر .تسبیحات حضرت زهرا،‌ تسبیحات اربعه، که هر کدام ثواب خاصی دارد و اثر خاصی. باید مواظب بود که لقلقه زبان نشود.

ب ـ ذکر قلبی؛ توجه قلبی به خدا که در رفتار و گفتار خود را نشان می دهد. ذکر یاد خداست. منظور از : خوشا آنانکه دائم در نمازند این نیست که روزی هزار رکعت نماز می خوانند منظور این است که همیشه به یاد خد هستند خانه، کوچه ، بازار و اداره و. به بیان دیگر، در همه جا خدا را ناظر و شاهد اعمال و رفتار خود می دانند.

ورع یا پرهیزکاری و پارسایی، حالتی در وجود انسان است که به نگه‌داری کامل نفس و ترس از لغزش منجر می‌شود. ورع مقامی بالاتر از مقام تقوا است؛ چراکه در این حالت انسان از شبهات و حتی کارهای حلالی که ممکن است به گناه منجر شود، اجتناب می‌کند.

اگر چه ورع و تقوا در ظاهر به یک ‌معناست؛ اما با توجه به مراتب و درجات آن می توان گفت: تقوا که اجتناب از محرمات و انجام واجبات است مرتبه اول ورع می باشد.

اگر می خواهیم با ورع باشیم باید از خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها و پوشیدنی‌ها به حداقل قناعت کنیم و برای روز بعد ذخیره نکنیم

سؤالی که مطرح می شود این است که وقتی درآمد بیشتر از هزینه شد بقیه را چه کنیم؟ جواب این است که انفاق کنیم. اگر یک مسلمان حقوق شرعی خود ـ اعم از خمس و زکات و مال امام و صدقه و انفاق ـ را بپردازد اضافه نمی ماند. فقیری هم در جامعه اسلامی پیدا نمی شود علت اینکه در جامعه یک عده گرسنه اند این است که من و امثال من زیاد می خوریم. در حقیقت حق آنها می خوریم.

زهد به معنی نداشتن و نخوردن نیست بلکه داشتن و نخوردن است به بیان بهتر، به معنای بی‌رغبتی به دنیاست. زهد حالتی نفسانی است که موجب توجه به آخرت، بریدن از غیر خدا و روی‌آوری به خدا می‌شود. زهد با رهبانیت به معنای جدا شدن از مردم و نعمت‌های خدا تفاوت دارد. این که من مالک ماشین باشم هیچ اشکالی ندارد اشکال در این است ماشین مالک من بشود. فکر و ذکرم ماشین باشد اگر یک خش به ماشین افتاد سکته بکنم.

نمونه زهد کامل حضرت علی است؛ آن حضرت می توانستند به عنوان خلیفه مسلمین بهترین ها را بخورند و بهترین ها را بپوشند ولی نمی خوردند و نمی پوشیدند. در نامه ای به عثمان بن حنیف به آن اشاره فرموده اند: « أَلا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یقْتَدِی بِهِ وَ یسْتَضِی‌ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَی مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیهِ؛ معلومت باد كه هر مأمومی را امامی است كه به او اقتدامی‌كند، و از نور علمش بهره می‌گیرد. آگاه باش امام شما از تمام دنیایش به دو جامه كهنه و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده است.»

در ادامه می نویسند: «‌ لَوْ شِئْتُ لاهْتَدَیتُ الطَّرِیقَ إِلَی مُصَفَّی هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَیهَاتَ أَنْ یغْلِبَنِی هَوَای وَ یقُودَنِی جَشَعِی إِلَی تَخَیرِ الأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیمَامَةِ مَنْ لاطَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لاعَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ؛ اگر می‌خواستم هر آینه می‌توانستم به عسل مصفّا و مغز این گندم، و بافته‌های ابریشم راه برم، اما چه بعید است كه هوای نفسم بر من غلبه كند، و حرصم مرا به انتخاب غذاهای لذیذ وادار نماید در حالی‌كه شاید در حجاز یا یمامه كسی زندگی كند كه برای او امیدی به یك قرص نان نیست، و سیری شكم را به یاد نداشته باشد.

در مورد رسول اکرم نیز نقل شده است که تنها یک پیراهن داشتند وقتی آن را انفاق نمودند لباس دیگری نداشتند که برای اقامه نماز به مسجد بیایند. درباره علت نزول آیه: « وَ لاتَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لاتَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا؛ و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم] گشاده‏ دستى منما تا ملامت‏ شده و حسرت‏زده بر جاى مانى (سوره اسراء، آیه۲۹) گویند: «روزى پیامبر با اصحاب خویش نشسته بود در این میان کودکى آمد و گفت: یا رسول الله مادر من از شما پیراهن می‌خواهد. پیامبر هم جز پیراهنى که پوشیده بود پیراهن دیگرى نداشت لذا به کودک فرمود وقت دیگر بیا، کودک رفت و موضوع را به مادرش گفت: مادرش بار دیگر او را فرستاد و گفت: به پیامبر بگو مادرم مى گوید همان پیراهنى را که پوشیده دارى، به من بده. کودک پیام مادرش را به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: پیامبر به فوریت از جا برخاست و به خانه خود رفت و پیراهن خویش را از تن بدر آورد و به کودک داد و خود به حالت عریان در خانه نشست. موقع نماز شد، بلال صدا را به اذان بلند کرد مردم منتظر شدند که پیامبر براى نماز بیاید، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله نیامد مردم مضطر شدند لذا یک نفر را از میان خود به دنبال پیامبر فرستادند و وى را در خانه خود عریان یافتند، در همان حال جبرئیل آمد و این آیه را آورد. نخست او را از بخل و امساک از بخشش نهى نمود و به وى گفت: نه یکبارگى دست از انفاق و بخشش بدار و نه آنچه دارى بده بلکه راه میانه در پیش بگیر.»(تفسیر کشف الاسرار. ذیل آیه).


یادداشتهای پراکنده

گفتیم یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. در معراج یک جلسه پرسش و پاسخی بین خدا و پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده و خداوند به سؤال پیامبر اکرم(ص) در مورد افضل اعمال که توکل بر خدا و راضی بودن به رضای خداست پاسخ داده و در نکمیل جواب به عوامل کسب محبوبیت اشاره فرمود بعد توضیح داده محبت خدا ذاتی است و تحت تآثیر اعمال مردم قرار نمی گیرد. خداوند فرمودند محبوبین درگاه الهی ویژه هایی دارند یک همه چیز را با چشم خدایی می بینند .

ادامه بحث: وَ لَمْ یرْفَعُوا الْحَوَائِجَ إِلَی الْخَلْقِ بُطُونُهُمْ خَفِیفَةٌ مِنْ أَکلِ الْحَرَامِ

محبوبین خدا حاجات را خود را از دیگران نمی خواهند. اشاره شد که ما در بحث توحید ضعف اعتقادی داریم و خدا را کما هو حقه نشناخته ایم اگر بدانیم که : «. وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ . فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن خداست هر چه بخواهد مى ‏آفريند و خدا بر هر چيزى تواناست.» (سوره مائده، آیه۱۷) و با اعتقاد بگوییم: « قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى.»(سوره آل عمران ، آیه ۲۶) . وقتی رئیس جمهور میاد دو گونی نامه با خود نمی برد. ما حاجات خود را از خدا می خواهیم نه از رئیس جمهور

قران قصه های شنیدنی دارد بر خلاف ما که قصه می گوییم بچه بخوابد خداوند قصه می گوید ما را بیدار کند . از بین قصه های قرانی داستان حضرت موسی خیلی شنیدنی است:

فرعون دهها کودک را به قتل رساند تا حضرت موسی(ع) به دنیا نیاید.

گر نگهدار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

حضرت موسی(ع) در کاخ فرعون رشد یافت. یک روز بیرون از کاخ قدم می زد که یکی از بنی اسرائیل از او یاری خواست. موسی برای کنار زدن قبطی او را هل داد که از بد حادثه افتاد و مرد. دربایان دنبال موسی بودند که وی از مصر خارج شد. وی بدون توشه راه و سفر، با پای پیاده به سوی مَدْین روانه شد و چند روز بعد به آنجا رسید. در مَدْین، گروهی از مردم را در کنار چاهی دید که آب می‌کشیدند. در کنار آنها دو دختر را دید که دورتر از چاه ایستاده بودند. نزد آنها رفت و گفت: «چرا کنار ایستاده‌اید؟ چرا گوسفندهای خود را آب نمی‌دهید» دختران گفتند: « مردها بر سر چاه هستند» حضرت موسی(ع) با سطل سنگینی که چند نفر آن را می‌کشیدند، به تنهایی از آن چاه آب کشید و گوسفندهای ان دختران را آب داد.

حضرت موسی(ع) به زیر سایه‌ای رفت و به خدا گفت: «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ؛ پروردگارا! هر خیر و نیکی به من برسانی، به آن نیازمندم.»

دختران سریع نزد پدر پیر خود که حضرت شعیب (ع) پیامبر بود، بازگشتند و ماجرا را تعریف کردند، شعیب یکی از دخترانش را نزد موسی (ع) فرستاد و گفت: «برو او را به خانه ما دعوت کن، تا مزد کارش را بدهم.» دختر در حالی‌که با نهایت حیا گام برمی‌داشت نزد او (ع) آمد و دعوت پدر را به او ابلاغ نمود.

موسی (ع) به سوی خانه شعیب حرکت کرد، در مسیر راه، دختر که برای راهنمایی، جلوتر حرکت می‌کرد، دربرابر باد قرار گرفت، باد لباسش را به بالا و پایین حرکت می‌داد، موسی (ع) به او گفت: «تو پشت سر من بیا، هرگاه از مسیر راه منحرف شدم، راهنمایی کن.»

به خانه رسیدند و بعد از شرح ماجرا، یکی از دختران شعیب (ع) گفت: «یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الأَمِینُ؛ ای پدر! او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی را که می‌توانی استخدام کنی همان کسی است که نیرومند و امین باشد.»

شعیب گفت: «نیرومندی او از این جهت است که او به تنهایی با سطل بزرگ آب کشید، ولی امین بودن او را از کجا فهمیدی؟» دختر جواب داد: در مسیر راه به من گفت: پشت‌سر من بیا تا باد لباس تو را بالا نزند، و این دلیل عفّت و پاکی و امین بودن او است.

حضرت شعیب به حضرت موسی گفت: «من می‌خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم» موسی حاجت خود را اعلام نکرد کلی گفت به هر خیری که نازل کنی محتاجم خداوند هم با کرامت خود سه حاجت موسی(اشتغال، ازدواج و مسکن) در یک لحظه برآورده ساخت.

از خدا خواست خداوند هم اجابت فرمود. البته خداوند کارهای خود را با اسباب انجام می دهد. آب دادن به دختران و پیشنهاد یکی از دختران و پیشنهاد حضرت شعیب وسیله شدند برای برآوردن حاجت موسی(ع) محبوبین حاجت خود را به در دیگران نمی برند.

نکته دوم: آنها به غذای خود توجه می کنند مواظب هستند لقمه حرام نخورند.

نیاز به غذا از جمله امور طبیعی انسان است. از دیدگاه اسلام، مال حرام اثرات سوئی بر جان، دل و خانواده انسان او می گذارد.

به تصرف غیر مجاز در اموال دیگران و کسب در آمد از طریق فروش اجناسی که خرید و فروش آن‌ها خلاف شرع مقدس است کسب مال حرام ‌گفته می شود و به آن خوردن مال حرام یا لقمه حرام می گوییم. مال حرام به سبب تاثیر شگرف منفی که در زندگی بشر دارد، یکی از مباحث مهم در فقه زندگی است. انسان مسلمان موظف است در آنچه به‌دست می‌آورد دقت نماید؛ چرا که هرچه به‌دست می‌آید و وارد زندگی انسان می‌گردد، با واسطه و یا بی‌واسطه، در غذای انسان وارد می‌شود و در درون شکم انسان جای می‌گیرد. وقتی لقمه حرام خورده شد هیچ عبادت و دعایی از انسان مورد قبول واقع نمی‌شود و او ناخواسته در سراشیبی سقوط قرار می‌گیرد.

در روز عاشورا وقتی که مردم به سخنان امام حسین (‌ع) گوش نمی دادند امام ‌فرمودند: «وای بر شما! چرا ساکت نمی‌شوید و سخن مرا گوش نمی‌کنید؛ در حالی که من شما را به راه هدایت دعوت می‌کنم؟ کسی که از من اطاعت کند، هدایت می‌شود و کسی که نافرمانی نماید، هلاک و کافر خواهد شد. شما مرا اطاعت نمی‌کنید، گوش به سخن من نمی‌دهید.» بعد حضرت در مورد علت آن می‌فرمای.د: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِکُمْ؛ [۲۸]به تحقیق که شکم‌های شما از حرام پر شده و به قلب‌های شما مُهر (قساوت) زده شده است.»

بنابراین، از آیات و روایات استفاده می‌شود که اگر بخواهیم فرزندان سالم، متدیّن، خوش‌خلق و. داشته باشیم، ابتدا باید منبع اقتصادی نیازهای زندگی، حلال باشد و از لقمه‌ حرام پرهیز شود تا تعلیم و تربیت اثر گذار باشد.

یکی ازموضوعاتی که می شود تدبر کرد آیاتی است که در مورد خوردن و آشامیدن می باشد. همیشه کنار کلوا واشربوا مطلبی مطرح شده است: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ؛ اى مردم از آنچه در زمين است‏ حلال و پاكيزه را بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى مكنيد كه او دشمن آشكار شماست.»(سوره بقره، آیه۱۶۸) و : « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از نعمتهاى پاكيزه‏ اى كه روزى شما كرده‏ ايم بخوريد و اگر تنها او را مى ‏پرستيد خدا را شكر كنيد.»(سوره بقره، آیه۱۷۲) و همچنین: « وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَاَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَاَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ؛ و اوست كسى كه باغهايى با داربست و بدون داربست و خرمابن و كشتزار با ميوه ‏هاى گوناگون آن و زيتون و انار شبيه به يكديگر و غير شبيه پديد آورد از ميوه آن چون ثمر داد بخوريد و حق [بينوايان از] آن را روز بهره‏ بردارى از آن بدهيد و[لى] زياده‏ روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست ندارد.»(سوره انعام، آیه۱۴۱) و.


یادداشتهای پراکنده

گفتیم یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. در جلسه پرسش و پاسخی که بین خدا و پیامبر اکرم(ص) در شب معراج اتفاق افتاد. رسول گرامی اسلام(ص) از افضل اعمال پرسیدند، که خداوند فرمود: توکل بر خدا و رضا به قسمت او. فلسفه سؤال رسیدن به محبوبیت در پیشگاه خدا بود که خداوند فرمود: من بر خودم واجب کرده ام این افراد را دوست داشته باشم:
1 ـ کسانی به خاطر من همدیگر را دوست دارند
۲ ـ به خاطر من نسبت به همدیگر عطوفت و مهربانی می کنند
۳ ـ به خاطر من صله رحم می کنند 
۴ ـ بر من توکل می کنند.
خداوند برای رفع ابهام احتمالی از ذهن پیامبر اکرم (ص) که ایشان تصور کنند این چهار مورد علت محبوبیت باشد توضیح می دهد: وَ لَیسَ لِمَحَبَّتِی عِلْه وَ لا غَایةٌ وَ لا نِهَایةٌ وَ کلَّمَا رَفَعْتُ لَهُمْ عِلْماً وَضَعْتُ لَهُمْ عِلْماً أُولَئِک الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَی الْمَخْلُوقِینَ بِنَظَرِی إِلَیهِمْ.
علتی برای محبت خدا وجود ندارد برای اینکه محبت صفت ذاتی خداست.
بحث توحید بحث مفصلی است علامه حسینی تهرانی کتاب ده جلدی الله شناسی در بحث توحید دارد.
در بحث کلامی توحید، چهار موضوع مطرح می شود : توحید ذاتی ، صفاتی، افعالی و عبادی
در توحید صفاتی تأکید می شود که صفات خدا عین ذات خداست به عنوان مثال رنگ پنجره جزء ذات پنجره نیست عارضی است و بعدا اضافه شده است ولی رنگ آتش جزء ذات آتش است اول پنجره را می سازند بعد رنگ می زنند ولی در آتش رنگ از خودش است .
مثال دیگر گرمای غذا جزء ذات غذا نیست غذا روی اجاق گاز باشد گرم می شود در یخچال باشد سرد می شود ولی گرمی آتش جزء ذات آتش است. غذای سرد وجود دارد ولی آتش سرد وجود ندارد.
علم ما جزء ذات ما نیست ما هنگام تولد عالم نبودیم به تدریج یاد گرفتیم ولی علم خدا عین ذات خداست همینطور محبت خدا؛ بنابر این صله رحم علت محبت خدا نیست . خداوند دریای محبت است چه ما صله رحم بکنیم چه نکنیم. صله رحم علت بهره مندی ما از محبت خداست . اینكه خداوند می گوید محبت من واجب است بر چنین انسانهائی، این به این معنا نیست كه این كارهای مؤمنین، بر خدا اثر می گذارد و علتی می شود تا محبت خدا بر آنها شامل شود. برای محبت خدا، هیچ عامل بیرونی وجود ندارد. محبت خدا شامل حال همه موجودات، است. برخی از انسانها با این کارها، از آن محبت بهره می برند.
مانند نور خورشید، که در ذات خورشید است. اینطور نیست كه ما آن را روشن می كنیم. ما با كنار زدن پرده ها باعث می شویم روشنائی خورشید وارد اتاق شود. بنابر این كشیدن پرده، علتی برای روشنائی خورشید نیست. خورشید، در ذات خود روشن است، كشیدن پرده، باعث بهره مندی از آن روشنائی، می شود.
اگر علت محبت خارج از ذات خداوند بود، ناپایدار بود؛ چون از ذات خدات و ذات خدا بی پایان است محبت خدا هم بی پایان است. مانند مدرسه محدویت ندارد. در مدرسه اخلاق دانش آموز هر قدر هم خوب باشد نمی تواند در انضباط نمره بالاتر از بیست بگیرد چون محدود است. یا یك استخر، هرچه قدر هم بزرگ باشد، چون متصل به لایه های زیرزمینی عظیم نیست، پس از مدتی، گندیده می شود. اما یك چاله كوچك که متصل به منابع عظیم زیرزمینی است صد سال هم بماند، زلال و تمیز و زیبا است. 
در ادامه می فرماید هر زمانی كه علم این انسان را بالا می بریم، علم دیگری را برای او قرار می دهیم. به عنوان مثال با وجود در، برای ما علمی نسبت به آن سوی در نیست. با باز شدن در، از امکانات پشت آن اطلاع پیدا می کنیم. این علم، كشف مجهول است. با کشف هر مجهولی یک معلوم به معلومات ما اضافه می شود. ظاهرا یکی از آثار و بركات محبت خدا به بنده اش، رسیدن به این علم است بدون هیچگونه محدودیتی؛ به طور تصاعدی، علم می جوشد. هر علمی، علمی می آورد. 
اگر این محبت و علم شامل حال کسی شود این بنده خدا، خدا گونه می شود با چشم خدا می بیند و با گوش خدا می شنود.
حدیث قرب نوافل از احادیث موثق است و وسیله ای برای باز شدن چشم و گوش دل.
چشم دل باز کن که جان بینی        آنچه نادیدنی است آن بینی
قَالَ رسول الله (ص)ِ: إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: «لاَ يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ اَلَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ إِنِ اِسْتَعَاذَنِي أَعَذْتُهُ؛ هميشه بنده‌ من بوسيله نمازهاى نافله و مستحبات به من نزديك مى‌شود در صورتى كه كاملا به من اخلاص دارد تا اينكه او را دوست می دارم پس هر گاه او را دوست داشتم آنچه را كه من مى‌بينم و مي شنوم او هم مى‌بيند و مى‌شنود او به منزله قدرت من است اگر از من چيزى بخواهد به او مي دهم و اگر به من پناه آورد پناهش مى‌دهم.»(إرشاد القلوب، ج ۱، ص۹۱)


یادداشتهای پراکنده

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجـلل سقـف eucaliptus دبیرستان پسرانه شاهد شهرستان بروجرد(دوره دوم) loverose معلمِ همراه adibcarpet1 pp30download matin2121 انواع ادویه طعم دهنده و مزه و چاشنی غذا حاج قاسم سلیمانی ، سردار دل‌ها